آغازه جدیدترین اخبار مقالات کامپیوتر آلن‌تورینگ پدر علم هوش مصنوعی و رمز گشایی

انیگما نام دسته‌ای از ماشین‌های الکترومکانیکی مبتنی بر روتور است که برای رمزنگاری و رمزگشایی

انیگما نام دسته‌ای از ماشین‌های الکترومکانیکی مبتنی بر روتور است که برای رمزنگاری و رمزگشایی پیام‌های محرمانه بکار می‌رفته. ماشین انیگما در سالهای ۱۹۲۰ میلادی به عنوان یک محصول تجاری عرضه شد. ارتش آلمان نازی مدل خاصی از این ماشین به نام انیگمای ورماخت را تولید نمود و به منظور رمزنگاری و رمزگشایی پیام‌های نظامی در طول جنگ جهانی دوم بکار برد. متفقین با بکارگیری اطلاعات بدست آمدن از جاسوسان، بررسی تجهیزات به غنیمت گرفته شده و تلاش دانشمندان و ریاضی‌دانان، از جمله آلن تورینگ، موفق به گشودن رمز پیامهای ارتش آلمان شدند و تاثیر مهمی در شکست آلمان گذاشتند.

نیگما مشهورترین ماشین رمزنگاری تاریخ است که کشف رمزهای آن توسط متفقین در طول جنگ جهانی دوم، تاثیر زیادی در تغییر سرنوشت جنگ داشت. با این وجود، بسیاری از رمزهای انیگما نیز هرگز شکسته نشده است.

جنگ جهانی دوم گذشته از تمام جنبه‌های منفی آن، با یک تغییر بزرگ در زمینه رمزنگاری مصادف است: تغییر رویکرد از رمزنگاری‌های دست‌نویس به استفاده از ماشین‌هایی که قادر بودند کدهای چرخشی و همواره در حال تغییر را خلق کنند. بهترین نوع شناخته شده این ماشین‌ها، ماشین انیگما بود که نخستین بار توسط نیروی دریایی آلمان در سال ۱۹۲۶ / ۱۳۰۵ مورد استفاده قرار گرفت.
به گزارش نیوساینتیست، ماشین انیگما از سه یا چهار گردونه استفاده می‌کرد. این گردونه‌های با ایجاد مدارهای الکتریکی، حروف پیامی را که باید به رمز درآورده می‌شد، به حروف رمزنگاری شده تبدیل می‌کرد. تنظیمات گردونه‌ها مرتبا و اغلب هر روز تغییر می‌کرد، در نتیجه به ندرت از رمزگذاری مشابهی برای نوشته‌های رمزی استفاده می‌شد. به کمک آلن تورینگ و گروهی از رایانه‌های اولیه که بمب نامیده می‌شدند، رمزشکنان متفقین در نهایت موفق شدند بسیاری از رمزهای انیگما را کشف رمز کنند؛ مساله‌ای که به آنها کمک کرد تا سرنوشت جنگ را تغییر دهند. با این وجود، بسیاری از رمزهای انیگما نیز هرگز شکسته نشد.
در سال ۲۰۰۶ / ۱۳۸۵، استفان کراه، رمزشکن آماتور ساکن اوتریخت هلند، تلاشی را آغاز کرد تا سه مورد از پیام‌های انیگما را رمزگشایی کند؛ پیام‌هایی که توسط رزم‌ناو هوریکان در سال ۱۹۴۲ / ۱۳۲۱ استراق سمع شده بود. مشابه پروژه ستی در خانه که می‌کوشد تا با استفاده از ظرفیت محاسباتی رایانه‌های خانگی در هنگام بلااستفاده بودن، با تحلیل سیگنال‌های دریافتی از فضا نشانی از حیات هوشمند بیابد؛ پروژه انیگما در خانه نیز می‌کوشد تا از توان محاسباتی هزاران رایانه در سراسر دنیا برای کشف این رمزها استفاده کند. این پروژه دو پیام نخست را در مدت چند ماه کشف رمز کرد. یکی از پیام‌ها درباره گزارش موقعیت یک زیردریایی بود و پیام دیگر در این باره بود که چطور یک زیردریایی مجبور شد پس از تحت حمله قرار گرفتن به زیر آب فرو برود. اما رمز سومین انیگما هنوز شکسته نشده است.
دیوید کان، نویسنده کتاب «رمزشکنان: تاریخچه بسیار مستند رمزنگاری» می‌گوید که مقاومت یک رمز انیگما در مقابل چنین حمله محاسباتی عظیمی، شگفت‌انگیز نیست. نیروهای متفقین پیام‌های مخابراتی انیگما را با استفاده از حدس‌های خودآموخته در هنگام حل می‌شکستند، سپس از بمب‌ها برای تولید ترکیبات محتملی استفاده می‌کردند که می‌توانست نوشته رمزگذاری شده را خلق کند. به گفته وی، بدون یک حدس صحیح درباره متن پیام، ترکیبات چرخ‌دنده‌های گردونه‌ها آنقدر زیاد است که زمان لازم برای شکستن یک رمز انیگما فراتر از عمر آدمی خواهد بود.

روايت شكسته‌شدن كدهاي انيگما در جنگ جهاني دوم ( قسمت اول )

بررسی تاریخ دانش و فناوری در قرن بیستم بدون در نظر گرفتن جنگ جهانی دوم، شاید مانند دیدن کوه باشد بدون در نظر گرفتن قله آن.  در نیمه نخست قرن بیستم، دگرگونی‌ها و پیشرفت‌هایی فراوان در دانش‌های تجربی و ریاضیات، زمینه را برای جهش‌های بزرگ در حوزه‌های فناوری و دانش کاربردی آماده ساخته‌بودند که جنگ میان ابرقدرت‌ها، راهی ناگزیر برای توسعه دادن آن‌ها فراهم کرد. نمونه این جهش‌ها را شاید آشکارتر از همه‌جا بتوان در فناوری رادار، پردازش ماشینی و رمزنگاری و شکستن کد، مهندسی هوافضا و مکانیک و (با تأسف و دریغ) در توسعه جنگ‌افزارهای کشتار جمعی دید. دانش‌پیشگان بزرگ بسیاری در هر دو سوی نبرد، مشغول توسعه این فناوری‌ها بودند، تا جایی که پس از جنگ این باور همگانی در غرب به وجود آمد که به کار گرفتن دانش‌پیشگان، ناگزیر رونق تجاری یک کسب‌و‌کار را به دنبال خواهدداشت. مشهورترین پروژه‌ای که در این زمان دانش‌پیشگان بسیاری را در امریکا گرد هم آورد، پروژه منهتن برای ساختن جنگ‌افزار هسته‌ای بود که چهره‌هایی مانند اُپنهایمر، فرمی، فون نویمان، فاینمن و بِته در آن فعالیت و نقش داشتند. اما در سوی دیگر اقیانوس و بسیار نزدیک‌تر به خط مقدم، انگلیسی‌ها با دشواری‌های بیشتر و اضطراری‌تری روبه‌رو بودند.
نازی‌های سرخورده و خشمگین از ناکامی در جنگ جهانی نخست، همه توان فناوری، اقتصادی و انسانی خود را برای پیروزی در جنگ دوم بسیج کرده‌بودند و در این راه، به زانو در آوردن انگلیس شاید یکی از مهم‌ترین هدف‌ها بود. اما این جزیره با یک نیروی دریایی بسیار قوی حفاظت می‌شود.
نبرد آتلانتیک
ماجرا از همان جنگ جهانی اول آغاز شده‌ بود. آلمانی‌ها از قرن نوزدهم طرح‌هایی را برای ساختن زیردریایی آزموده‌بودند و در نهایت در آغاز قرن بیستم توانسته بودند نخستین زیردریایی جنگی خود را بسازند. در طول سالیان، نسل‌هایی پی‌درپی از زیردریایی‌های جنگی در نیروی دریایی آلمان ساخته شد که با حرف U مشخص می‌شدند. نخستین رده آن در سال ۱۹۰۶ ساخته و U-1 نامیده شد. رده‌های بعدی تا جنگ جهانی اول به تدریج ساخته شده و تکامل یافتند و از جمله U-9 و SM U-21 نسل‌هایی بودند که در جنگ اول برای غرق کردن کشتی‌های ترابری عازم انگلیس به کار رفتند. این زیردریایی‌ها و نسل‌های پس از آن به طور کلی به نام U-boat معروف شدند، که انگلیسی واژه آلمانی U-Boot بود. کلمه U-Boot خود کوتاه‌شده واژه Unterseeboot به معنی زیردریایی است.

انگلیس در هر دو جنگ جهانی متکی بر کالاها و تسلیحاتی بود که از کانادا، امریکا و مستعمره‌هایش فرستاده می‌شد و بنابراین قطع کردن جریان ترابری دریایی در اقیانوس اطلس، به مفهوم به زانو درآوردن این کشور در جنگ بود، که در واقع آلمان در هر دو جنگ تا مرز آن نیز پیش رفت. در جنگ نخست، از مجموع ۳۶۰ فروند U-boat ساخته شده، ۱۷۸ فروند غرق شده ‌بود، اما همه آن‌ها با هم توانسته ‌بودند در مجموع ۱۱ میلیون تن کالا را غرق کنند. بر‌اساس بخشی از پیمان ورسای که به جنگ اول رسماً پایان داد، همه U-boatها باید سریع تسلیم می‌شدند و چنین نیز شد و بیشتر آن‌ها پس از امضای این تعهدنامه نابود شدند.با آغاز جنگ دوم، تکرار تجربه U-boatها یکی از راهبردهای اصلی آلمانی‌ها بود و نسل‌های تازه U-boatها وارد کارزار شدند. نبرد دریایی در آغاز جنگ بسیار مؤثر بود و دشواری‌های فراوانی را برای بریتانیا ایجاد کرد، تا جایی که چرچیل بعدها گفت: «تنها چیزی که در دوران جنگ من را واقعاً وحشت‌زده کرد، خطر U-boatها بود.»
البته توسعه‌دادن فناوری رادار و سونار و ورود امریکا به جنگ و برخی تدبیرهای دیگر مانند اسکورت نظامی کاروان‌های ترابری دریایی و گسترش محدوده پروازهای پایشی، تهدید U-boatها را کاهش داد، اما آلمانی‌ها هم بیکار ننشستند. افزون بر پیشرفت‌هایی در فناوری اژدرها و خود زیردریایی‌ها و نیز یافتن روش‌های گوناگونی برای گریز از رادار و سونار، یکی از مهم‌ترین آرایش‌های جنگی برای افزایش قدرت U-boatها، آرایشی بود که با نام «گله گرگ» شناخته می‌شد. در این آرایش، چند U-boat در کنار هم و به‌طور گروهی به کشتی‌های باری حمله می‌کردند که این روش به‌ویژه برای غرق کردن کاروان‌های ترابری اسکورت‌شده مؤثر بود. زیردریایی‌هایی که در این آرایش با هم حمله می‌کردند، بیش از آن‌هایی که به تنهایی گشت می‌زدند، بر ارتباط رادیویی بین خودشان متکی بودند و مقابله با این حمله‌ها نیز بیش از حمله‌های تکی، نیازمند شنود ارتباط میان U-boatها بود. شنود ارتباط رادیویی آلمانی‌ها در جبهه جنگ به طور کلی برای متفقین مهم بود، اما در نبرد آتلانتیک به طور خاص و برای مقابله با «گله‌های گرگ» به طور خاص‌تر، شنود این ارتباط‌ها حیاتی بود. نیروهای متفقین البته می‌توانستند این ارتباط‌های رادیویی را شنود کنند، اما دشواری بزرگ در این بود که آلمانی‌ها همه ارتباط‌های رادیویی خود را با دستگاه کدگذاری ویژه‌ای به نام انیگما (Enigma) رمزگذاری می‌کردند و کلید رمزها نیز به طور روزمره و در دوره‌های سنگین‌تر نبرد، گاهی تا سه بار در روز عوض می‌شد. به این ترتیب، پیام‌های شنودشده بدون رمزگشایی بی‌فایده بودند. شاهرگ اقتصادی و تسلیحاتی بریتانیا در گرو شکستن کد انیگما بود و این کار نه برای یک بار، که باید به شکل روزمره و بسیار سریع انجام می‌شد وگرنه ارزش اطلاعات کشف‌شده از بین می‌رفت.
“آلمانی‌ها همه ارتباط‌های رادیویی خود را با دستگاه کدگذاری ویژه‌ای به نام انیگما (Enigma) رمزگذاری می‌کردند و کلید رمزها نیز به طور روزمره و در دوره‌های سنگین‌تر نبرد، گاهی تا سه بار در روز عوض می‌شد.”
اِنیگما
آلمانی‌ها در جنگ جهانی اول هم ارتباط‌های رادیویی خود را رمزنگاری می‌کردند، اما انیگما بسیار پیشرفته‌تر از سیستمی بود که در جنگ اول به کار گرفته می‌شد. سیستم انیگما را یک مهندس برق آلمانی به نام آرتور شربیوس (Arthur Scherbius) در سال‌های پایانی جنگ اول ساخت و در سال ۱۹۱۸ به ثبت رساند. شربیوس در آغاز موفقیت چندانی در فروختن انیگما به دولت برای استفاده گسترده نظامی نداشت، چرا که دولت سیستم رمزنگاری به کار رفته در جنگ جهانی نخست را به اندازه کافی قوی می‌دانست و انگیزه لازم را برای خریدن سیستم گران‌قیمت او نداشت. ماجرایی که به خریدن انیگما توسط دولت آلمان برای استفاده نظامی انجامید، طنزی تاریخی دارد. در همان زمانی که شربیوس، چند سال پس از پایان جنگ نخست، می‌کوشید سیستم رمزنگاری‌اش را به دولت آلمان بفروشد، کتاب‌هایی در انگلیس نوشته و منتشر شد که به جنگ نخست می‌پرداختند.

یکی از این کتاب‌ها با عنوان «بحران جهانی» را وینستون چرچیل نگاشته ‌بود و در آن توضیح داده ‌بود که یکی از دلیل‌های مهم موفقیت در برابر نیروهای آلمان، توانایی شکستن رمزهای ارتباطی آنان بوده ‌است. انتشار این خبر، دولت آلمان را بهت‌زده و وادار کرد تا برای متوقف کردن شنود، اقدام به خریدن سیستم انیگما و به‌کارگیری آن در ارتباط‌های نظامی کند. این آغاز داستان انیگما در ارتش بود و تا مدتی انگلیس و فرانسه و متحدان‌شان را از رمزگشایی مکاتبه‌های رادیویی آلمانی‌ها بازداشت، اما رمزنگاری انیگما تا پیش از جنگ دوم شکسته شد و در طول جنگ چرچیل باید با سیستم رمز‌نگاری‌ای مقابله می‌کرد که خود، انگیزه به‌کارگیری‌اش را به آلمانی‌ها داده‌بود! نمونه نخست انیگما، مانند مدلی است که در شکل ۱ می‌بینید و در آن به طور کلی یک صفحه کلید (برای تایپ کردن حرف‌های متن)، یک صفحه نمایش‌گر حروف (با لامپی زیر هر حرف) و سه چرخ‌دنده اصلی (مانند کیلومترشمارهای مکانیکی در خودروها) وجود دارد که بر گرد هرکدام، ۲۶ حرف الفبای انگلیسی حک شده‌است.
شکل ۱- شكل۱: ظاهر نخستین نمونه‌های دستگاه انیگما
عملکرد صفحه حروف مانند صفحه نمایشگر کامپیوترها است و با فشردن هر حرف روی صفحه کلید، حرفی روی صفحه حروف روشن می‌شود که بستگی به وضعیت ماشین در هنگام تایپ شدن حرف ورودی دارد، اما در ضمن همواره با آن متفاوت است. برای این که بفهمیم انیگمای اولیه چگونه کار می‌کرد، نخست بیایید ورودی و خروجی آن را مانند یک کاربر درک کنیم. شیوه کار کردن با دستگاه به این صورت است که نخست، باید چرخ‌دنده‌ها را به ترتیب در جای‌شان نصب کنیم. این سه چرخ‌دنده از یک تا سه شماره‌گذاری شده‌اند و می‌توان آن‌ها را به شش ترتیب (فاکتوریل سه) در سه جایگاه قرار داد. ترتیب چرخ‌دنده‌ها، بخشی از کلیدی است که برای رمزگذاری یک پیام و سپس برای رمزگشایی آن به کار می‌رود.
پس از نصب کردن چرخ‌دنده‌ها، باید هر یک را روی حرف مشخصی قرار داد. مثلاً اولی را روی حرف R، دومی را روی حرف H و سومی را روی حرف L قرار می‌دهیم. اکنون دستگاه آماده است و می‌توان تایپ کردن پیام را آغاز کرد. به ازای هر حرفی از پیام که تایپ می‌کنیم، حرف دیگری روی صفحه حروف روشن می‌شود و اگر می‌خواهیم پیامی را رمزگذاری کنیم، به جای هر حرف در پیام نخستین، حرفی را که با تایپ کردن آن روی صفحه حروف روشن می‌شود، ثبت می‌کنیم، تا این که به پایان پیام برسیم و رشته‌ای از حروف را که به دست می‌آید روی خط‌ ارتباطی می‌فرستیم.
همان‌گونه که گفته شد، یک ویژگی انیگما این است که در آن هیچ گاه هیچ حرفی به خودش رمزنگاری نمی‌شود، مثلاً T به T رمز نمی‌شود، بلکه همیشه به حرف دیگری برگردانده می‌شود. پس از تایپ کردن هر حرف، چرخ‌دنده‌ای که در جایگاه نخست است، یک حرف جابه‌جا می‌شود، مثلاً اگر روی حرف U است، به حرف V می‌رود. اگر چرخ‌دنده نخست روی حرف Z باشد، با تایپ کردن یک حرف، به حرف A می‌رود و سپس چرخ‌دنده دوم نیز یک حرف جلو می‌رود، درست مانند نشانگرهای یکان و دهگان در کیلومترشمار مکانیکی خودروها. به همین ترتیب، اگر چرخ‌دنده دوم به حرف Z برسد، به حرف A می‌رود و چرخ‌دنده سوم هم یک حرف جلو می‌رود (مانند نشان‌گرهای دهگان و صدگان). چیزی که برای شروع کار مهم است، آرایش نخستین چرخ‌دنده‌ها است و این آرایش در طول فرآیند تایپ کردن، تغییر خواهدکرد.
در آن سوی خط، به دستگاهی نیاز داریم که آرایش (ترتیب) چرخ‌دنده‌های آن و نیز حرف روی نشانگر برای هر چرخ‌دنده، مانند دستگاه رمزگذاری فرستنده باشد. مجموعه این دو (ترتیب چرخ‌دنده‌ها و حرف روی نشان‌گر برای هر کدام) کلید رمز را تشکیل می‌دهد. کاربری که در آن سوی خط است، رشته پیام رمزشده را دریافت می‌کند و آن را روی دستگاهی که با همان کلید رمز تنظیم شده، تایپ می‌کند و با نگاشتن یک‌ به یک حرف‌هایی که با فشردن هر حرف از رشته رمز شده، روی صفحه نمایش‌گر حرف‌ها پدیدار می‌شود، پیام نخست را به دست می‌آورد. این یک درک بیرونی از شیوه کار کردن با انیگمای نخستین است. اکنون ببینیم درون جعبه چه می‌گذرد.

روايت شكسته‌شدن كدهاي انيگما در جنگ جهاني دوم (قسمت دوم)

ساز‌و‌کار انیگما
در مدلی که در شکل ۱ می‌بینید، ساده‌ترین نوع دستگاه انیگما شبیه‌سازی شده ‌است. برای فهمیدن ساز‌و‌کار آن، بیایید مدل را باز هم ساده‌تر کنیم. دستگاهی را در نظر آورید که تنها دو چرخ‌دنده دارد و الفبایی شش‌حرفی را رمزنگاری و رمزگشایی می‌کند. سه مرحله کاری چنین دستگاهی در شکل ۲ نشان داده شده است. درون هر چرخ‌دنده، سیم‌کشی متقاطعی وجود دارد که شش ورودی و شش خروجی دارد (در نمونه واقعی، این عدد ۲۶ است). روشن شدن لامپ زیر یک حرف با فشردن کلیدی روی صفحه کلید، نتیجه بسته شدن مداری است که از چرخ‌دنده‌ها می‌گذرد تا به صفحه کلید برسد. خط‌های تیره روی مقطع هر چرخ‌دنده، مسیر سیم‌کشی‌های درون آن را نشان می‌دهند. در جایی که یک خط به انتهای بالا یا پایین مقطع می‌رسد، امتداد آن را باید در انتهای دیگر چرخ‌دنده دنبال کرد، مانند آنچه که در انتهای بالایی و پایینی چرخ‌دنده نخست در بخش I شکل ۲ می‌توان دید. یافتن مسیر سیم‌ها در این مدل ساده‌شده، آسان است و طرز کار کلی دستگاه را نشان می‌دهد.

ساز‌و‌کار انیگما

شكل۲: دیاگرامی ساده شده از نحوه کار انیگما

در شکل ۳، نمونه‌ای را می‌بینیم که همچنان ۶ حرفی است (برای ساده‌سازی)، اما از هر نظر دیگر شبیه نمونه نخست انیگما است. در اینجا ۳ چرخ‌دنده داریم و نیز یک دیسک بازتاباننده. نقش بازتاباننده چیست؟ بازتاباننده سیم‌کشی درونی ساده‌تری دارد و نقش آن متقارن کردن سیستم انیگما است. یعنی هر‌گاه دستگاه روی کلید مشخصی تنظیم شده‌باشد و برای نمونه حرف G به حرف B رمزنگاری شود، اگر دستگاه را در همان آرایش قرار دهیم، با فشردن حرف B روی صفحه کلید، حرف G را روی صفحه حرف‌ها روشن خواهدکرد. اهمیت این تقارن در چیست؟

فرض کنید شما دستگاه را در آرایش ۳۱۲ و با تنظیم نخستین BDA قرار می‌دهید، یعنی در جایگاه نخست (از سمت چپ) چرخ‌دنده شماره‌۳، در جایگاه میانی چرخ‌دنده شماره ۱ و در جایگاه سوم چرخ‌دنده شماره ۲ را قرار می‌دهید و چرخ‌دنده سوم که در جایگاه نخست قرار دارد را روی حرف B، چرخ‌دنده میانی (شماره ۱) را روی حرف D و چرخ‌دنده سمت راستی (شماره ۲) را روی حرف A تنظیم می‌کنید و کلمه BEE (به معنی زنبور عسل) را تایپ می‌کنید. روی صفحه حروف، ممکن است حرف A را برای حرف نخست کلمه، حرف F را برای E میانی و حرف D را برای حرف آخر ببینید. چرا دو حرف آخر که یکسان بودند به حرف یکسانی رمزنگاری نشدند؟ به یاد آورید که با وارد کردن هر حرف، چرخ‌دنده‌ها در وضعیت تازه‌ای قرار می‌گیرند که در واقع یک کلید تازه است، پس دو حرف یکسان متوالی را به حرف یکسانی کد نخواهند کرد. اگر غیر از این ‌بود، یعنی با یک کلید اولیه مشخص، هر حرف همیشه به حرف یکسانی کد می‌شد، انیگما سیستم بسیار ضعیفی می‌بود و از روی الگوهای تکراری درون پیام‌ها می‌شد کلمه‌ها را حدس زد و کلید را یافت.
“اگر آدم سمجی پیدا می‌شد که بتواند در هر‌دقیقه یکی از کلیدهای انگیما را آزمایش کند، آزمودن کل کلیدهای آن بیش از عمر کنونی جهان به طول می‌انجامید!”

اکنون کلمه رمز شده را به همراه کلید رمز‌نگاری‌تان برای شخص دیگری می‌فرستید. گیرنده، ترکیب ۳۱۲ و BDA را به عنوان کلید و رشته AFD‌ را به عنوان متن پیام رمزنگاری شده دریافت می‌کند (پیامی بسیار کوتاه!). او دستگاهش را طبق کلید شما تنظیم می‌کند و سپس شروع به تایپ کردن متن پیام (AFD) می‌کند و به ترتیب حروف B و E و E را می‌بیند که روی صفحه نمایشگر روشن می‌شوند، چراکه متقارن بودن ساز‌و‌کار درونی انیگما که به کمک بازتاباننده ممکن شده، باعث می‌شود که اگر شما با کلید مشخصی حرف B را به A رمزنگاری کرده‌ باشید، با همان کلید حرف A به B رمزنگاری ‌شود. در ضمن، کلیدهای بعدی دستگاه هم که در اثر چرخش‌های متوالی چرخ‌دنده‌ها ایجاد شده‌اند، تنها بستگی به کلید نخست و شمار حرف‌های وارد شده دارند و بنابراین نیازی نیست که برای رمزگشایی رشته پیام، دستگاه را برای هر حرفی تنظیم کرد. به این ترتیب، سیستم سریعی برای رمزگذاری و رمزگشایی پیام‌های متنی داریم.
امنیت انیگما
دیدیم که کار کردن با انیگما آسان است. اما امنیت آن چه اندازه است؟ یک ویژگی بسیار مهم انیگما آن است که هیچ حرفی را به خودش کد نمی‌کند، و نیز دو حرف یکسان متوالی را به حرف‌های متفاوتی برمی‌گرداند. اما در انیگمای واقعی (با ۲۶ حرف الفبای انگلیسی) به چند شیوه می‌توان کلید رمز ساخت؟ سه چرخ‌دنده را در مجموع به ۶ شیوه مختلف می‌توان در جایگاه‌شان نصب کرد و هر یک را هم می‌توان روی یکی از ۲۶ حرف الفبا قرار داد. پس در مجموع ۶×۲۶×۲۶×۲۶ آرایش نخستین ممکن است که برابر با ۱۰۵۴۵۶ خواهد بود. با افزودن به شمار دیسک‌ها (کاری که بعدها در دوران جنگ دوم آلمانی‌ها انجام دادند) می‌توان بر این شمار افزود. اما شیوه بسیار مهم دیگری هم برای افزودن بر شمار کلیدهای ممکن وجود دارد، که با افزودن بخشی به نام صفحه پیوندها (یا اتصال‌ها) ممکن می‌شود.

کارکرد و جایگاه صفحه پیوندها را می‌توانید در شکل ۴ ببینید، و همان گونه که در شکل‌های ۵ و ۶ (نمونه‌های واقعی انیگما )می‌بینید، صفحه پیوندها در جلوی دستگاه، زیر صفحه کلید قرار داشت. برای هر حرف، یک جفت سوراخ (مانند پریز برق) روی صفحه پیوندها وجود داشت و کابل‌های ویژه‌ای برای این صفحه در نظر گرفته شده که در هر سر آن‌ها یک دوشاخه وجود داشت. با وصل کردن کابلی میان دو حرف روی این صفحه، جای آن دو حرف پیش از رفتن به آرایش چرخ‌دنده‌ها عوض می‌شد. برای نمونه، اگر کابلی را میان حرف‌های F و Y وصل کنیم، با فشردن کلید F‌ روی صفحه کلید، پالس حرف Y به سوی چرخ‌دنده‌ها می‌رود و با فشردن Y نیز پالس F فرستاده می‌شود. فایده این کار چیست؟ این کار لایه دیگری بر رمزگذاری انیگما می‌افزاید که به خودی خود (یعنی به عنوان یک شیوه رمزگذاری مستقل) روش به‌نسبت ضعیفی است، اما در ترکیب با آرایش چرخ‌دنده‌ها، تعداد کلیدهای ممکن برای دستگاه را چندین مرتبه افزایش می‌دهد. در ابتدای افزوده شدن صفحه پیوندها، شش کابل پیوندی برای هر کلید رمز در نظر گرفته‌شد که باید میان شش جفت حرف وصل می‌شد (مثلاً H به P و مانند آن). اکنون بخش دیگری هم به کلید رمز افزوده شده‌بود: آرایش صفحه پیوندها.

پس کلید رمز اکنون شامل ترتیب چرخ‌دنده‌ها و حرف روی نشانگر دستگاه برای هر کدام بود، به اضافه شش جفت حرف که باید با یک کابل روی صفحه پیوندها به هم وصل شوند. کلیدهای رمز انیگما برای هر یک از نیروهای ارتش آلمان معمولاً به شکل ماهانه چاپ و توزیع می‌شد. هر واحدی با در اختیار داشتن ماشین انیگما و تنظیم کردن آن طبق کلید روز، می‌توانست با بقیه واحدها ارتباط برقرار کند و آشکار است که محرمانه نگاه داشتن کلیدها اهمیت اساسی داشت.اما شمار کلیدهای ممکن چند تا است؟ از میان ۲۶ حرف، به چند شیوه می‌توان شش جفت را به هم وصل کرد؟ پاسخ این پرسش را می‌توان با بهره‌گیری از شاخه‌ای از ریاضی به نام حساب ترکیب‌ها (combinatorics) یافت. حساب ترکیب‌ها در واقع دانش شمردن چیزها است! اگر می‌پندارید شمردن چیزها آسان است، بکوشید پاسخ مسئله بالا را حدس بزنید. پاسخ عدد ۱۰۰۳۹۱۷۹۱۵۰۰ است. اگر این عدد را در شمار کلیدهای رمز انیگمای سه دیسکی (بدون صفحه پیوندها) ضرب کنیم، عددی بزرگ‌تر از ده هزار میلیون میلیون (ده به توان شانزده) به دست می‌آید.

رمز‌گشایی متنی که با چنین دستگاهی رمزگذاری شده‌باشد چه قدر زمان می‌برد؟ اگر آدم سمجی پیدا شود که بتواند در هر دقیقه یک کلید ممکن را بیازماید، آزمودن این شمار کلید رمز بیش از عمر کنونی جهان به طول خواهد انجامید. این مهندسی آلمانی به نظر بی‌نقص می‌رسید و در واقع هم در خلال چند هفته با به‌کارگیری انیگما در مخابرات نظامی آلمان، همه کشورهایی که تا پیش از این شنودکننده آن بودند، بهت‌زده شدند و از رمزگشایی پیام‌ها درماندند. این بهت‌زدگی چند سالی به طول انجامید، اما سرانجام به پایان رسید.
رمزگشایی از انیگما
مقام نظامی مسئولی که تصمیم به خریدن و به‌کارگیری انیگما گرفت، رودولف تیلوشمیت نام داشت. وی در دوران جنگ نخست در ارتش جنگیده ‌بود و پس از جنگ نیز در ارتش مانده و پله‌پله بالا رفته ‌بود. رودولف برادری به نام هانس داشت، که کمتر از او در ارتش موفق بود و پس از جنگ به مشکل مالی برخورده ‌بود. رودولف برای هانس، کاری در اداره رمزنگاری یافت، اما گذران زندگی همچنان برای هانس دشوار بود، در حالی که مدارک سری ارزشمندی در دسترس داشت. هانس در بلژیک با یک جاسوس فرانسوی آشنا شد و موافقت کرد که در ازای دریافت ده هزار مارک (تقریباً معادل سی هزار دلار امروزی) دو سند را به وی نشان دهد و بگذارد از آن‌ها عکس‌برداری کند. این دو سند اهمیت فنی فراوانی داشتند، چرا‌که از آن‌ها می‌شد ساز‌و‌کار درونی انیگما و همچنین سیم‌کشی درونی چرخ‌دنده‌ها را دریافت. بخش رمزگشایی سیستم امنیتی فرانسه ارزش این سندها را ندانست، اما به خاطر پیمان امنیتی میان انگلیس، فرانسه و لهستان، این سندها در اختیار دو کشور دیگر نیز قرار گرفت. انگلیسی‌ها هم در این زمان ارزش این سندها را درک نکردند، اما لهستان با جدیت پیگیر استفاده از آن شد. تیمی از ریاضی‌پیشگان لهستانی به کار کردن روی این مسئله پرداختند.

در گام نخست، آن‌ها با استفاده از سندها توانستند نمونه‌ای از انیگما با همان نقشه مدار درونی آلمانی‌ها را برای خود بسازند. اما حتی با در اختیار داشتن انیگما هم رمزگشایی از پیام‌ها دشوار است و انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها به همین دلیل زحمت بازسازی انیگما را به خود نداده‌ بودند، چرا که در عمل رمزگشایی از انیگما را ناممکن می‌دانستند. اما لهستان بیش از فرانسه و انگلیس احساس خطر می‌کرد، چرا که زمان زیادی از استقلالش از آلمان نگذشته‌ بود و همسایه شرقی‌اش هم به تازگی دارای حکومتی کمونیستی شده ‌بود و برای گسترش آن چشم طمع به لهستان داشت. اگرچه لهستان در نهایت از هر دو سو مورد تعرض قرار گرفت (در جنگ دوم به اشغال آلمان درآمد و پس از آن به حیاط خلوت شوروی تبدیل شد)، اما همین هراس از موقعیت خطرناکش باعث شد رمزگشایی از انیگما را دنبال کند.
“انیگما دو ویژگی مهم داشت. نخست این که هیچ حرفی را به خودش کد نمی‌کرد. دوم این که حروف یکسان را نیز به حروفی متفاوت کد می‌کرد.”

در پروژه‌ای که لهستان به این منظور آغاز کرد، شاید نخستین‌بار در تاریخ بود که ریاضی‌دانان برای رمزگشایی نظامی به کار گماشته‌ شدند. از این گروه، ریاضی‌دان جوانی به نام ماریان ریفسکی (Marjan Rejevski)توانست در چند مرحله تا سال ۱۹۳۲ روشی برای رمزگشایی از انیگما پیدا کند. وی دریافت که اثر صفحه پیوندها را می‌توان به کلی از کار چرخ‌دنده‌ها جدا کرد و مسئله را به این ترتیب به دو مسئله ساده‌تر (اگرچه هنوز بسیار پیچیده) فروکاست. اما کلید واقعی رمزگشایی از انیگما را خود آلمانی‌ها به دست لهستانی‌ها دادند.

برای امنیت بیشتر، آلمان ها مرحله تازه‌ای را به رمزگردانی انیگما افزوده‌بودند: هر پیام با کلیدی سه‌حرفی آغاز می‌شد که آرایش چرخ‌دنده‌ها را برای آن پیام مشخص می‌کرد. این کلید سه‌حرفی توسط فرستنده و به شکل تصادفی انتخاب می‌شد. برای نمونه، یک فرستنده ممکن بود پس از تنظیم کردن فرستنده خود با کلید روز، سه حرف KHW را در آغاز پیام خود بفرستد. این به آن مفهوم بود که این فرستنده، پس از فرستادن آن حرف‌ها با کلید روز، چرخ‌دنده‌هایش را روی KHW قرار می‌داد و متن پیام اصلی را می‌فرستاد. گیرنده که خود کلید روز را داشت، می‌توانست این کلید را رمزگشایی کرده و با تنظیم کردن دستگاه انیگمای خود با این سه حرف (KHW)، ادامه پیام را رمزگشایی کند. اما برای آن که گیرنده حتماً بتواند کلید تصادفی را درست دریافت کند، فرستنده باید کلید تصادفی را دو بار پشت سر هم می‌فرستاد.

ریفسکی از همین تکرار برای رمزگشایی از انیگما سود جست: هر روز صدها کلید تصادفی با استفاده از کلید آن روز فرستاده می‌شد که در هر کدام یک تکرار وجود داشت. ریفسکی به کمک همکارانش آرشیو عظیمی از کلیدها تهیه کرد که می‌شد آن را با کلیدهای تصادفی فرستاده ‌شده در هر پیام مقایسه کرد و کلید اصلی را دریافت. وی برای این کار ماشین رمزگشای بزرگی به نام Bomba (همان بمب در زبان لهستانی) ساخت که الهام‌بخش نمونه بعدی آن در انگلیس شد. اکنون لهستان می‌توانست پیام‌های آلمانی‌ها را رمزگشایی کند و از هر کشور دیگری در این زمینه ده سال جلوتر بود. اما چنان که می‌دانیم، این دستاورد برای خود لهستان چندان فایده‌ای نداشت. کمی پیش از آغاز جنگ، آلمانی‌ها شمار چرخ‌دنده‌های انیگما را به پنج افزایش دادند.

همه آرشیو ریفسکی بی‌فایده شد و در ضمن سیم‌کشی درون چرخ‌دنده‌های تازه نیز مورد نیاز بود. برای رمزگشایی از انیگمای تازه، ماشین بمب بزرگتری (ده برابر نمونه موجود) لازم بود که لهستانی‌ها بودجه کافی برای ساختنش را نداشتند. اما آن‌ها در نهایت توانستند دست‌کم سیم‌کشی درونی این چرخ‌دنده‌های تازه را نیز بیابند. رئیس اداره رمزگشایی لهستان، سرگرد لنگِر (Langer)، نقش عجیبی در این میان داشت. وی تقریباً هر ماه کلیدهای رمز را از طریق همان رابط نخست، یعنی هانس تیلوشمیت، دریافت می‌کرد، اما ریفسکی و دیگران را از این موضوع آگاه نمی‌کرد. او پیش‌بینی می‌کرد که اگر جنگی درگیرد، گرفتن کلیدهای رمز از تیلوشمیت ممکن نخواهد بود، پس ریفسکی و دیگران باید در شکستن کد ورزیده می‌شدند!

در روز سی‌ام ژوئن ۱۹۳۹، لنگر به همتایان انگلیسی و فرانسوی خود تلگراف زد و آنان را به لهستان فراخواند. در لهستان، آنان با دستاوردهای شگرفی روبه‌رو شدند که به راستی فراتر از پندارشان بود. فرانسوی‌ها شاید با آمیزه‌ای از شادی و شرم ماشین بزرگ کدشکن لهستانی‌ها را نگریستند، زیرا همه کار لهستانی‌ها بر پایه اطلاعاتی بود که جاسوس فرانسوی (با نام رمزی رکس) از تیلوشمیت گرفته بود و خود فرانسوی‌ها آن را دارای ارزش بررسی جدی ندانسته ‌بودند! لنگر مصمم بود دستاوردهای گروهش به متحدان لهستان انتقال یابد تا در صورت سقوط لهستان به دنبال حمله احتمالی آلمانی‌ها، این فناوری و تلاش‌هایی که برای به دست آوردنش شده‌ بود، تباه نشود. اگرچه دوراندیشی لنگر در ورزیده کردن تیمش برای زمان جنگ چندان به کار نیامد، درایت او در این زمان باعث شد همه دستاوردهای لهستانی‌ها (از جمله دو دستگاه انیگمای کامل) به فرانسه و انگلیس داده شود. اگر غیر از این بود، شاید هرگز انگیزه کافی برای شکستن کد انیگما در انگلیسی‌ها ایجاد نمی‌شد.

روايت شكسته‌شدن كدهاي انيگما در جنگ جهاني دوم (قسمت پایانی)

بلچلی پارک
بسیاری از انگلیسی‌ها داستان شکستن کد انیگما را از اینجا به بعد برای شما تعریف می‌کنند. تعجبی هم ندارد، چراکه «تاریخ را همواره فاتحان نوشته‌اند»؛ حتی وقتی که با شکست‌خوردگان هم‌پیمان بوده‌اند. ریفسکی و یکی دو تن از همکارانش در پروژه شکستن کد انیگما، پس از آغاز جنگ مدت‌ها سرگردان بودند. آن‌ها مدتی را در فرانسه به شکستن کدهای آلمانی‌ها گذراندند، اما پس از اشغال فرانسه دوباره آواره شدند و در نهایت در اسپانیا دستگیر و از آنجا به پرتغال و در نهایت انگلیس فرستاده شدند که در انگلیس به شکستن برخی کدهای دیگر آلمانی‌ها پرداختند. اما در همین زمان و در نقطه‌ای دیگر از انگلیس، پروژه دیگری برای شکستن کد انیگما در جریان بود. در بلچلی پارک، صدها ریاضی‌دان، زبان‌شناس، شطرنج‌باز، آماردان و افراد دیگر از هر پیشه و پیشینه‌ای که ممکن بود به کار رمزگشایی بیایند، گرد هم آورده شده بودند تا روی شکستن کدهای آلمانی‌ها کار کنند، اما شکستن کد انیگمای نیروی دریایی آلمان اهمیت ویژه‌ای داشت. گروهی که روی این مسئله کار می‌کرد، دستاوردهای همتایان لهستانی خود را در اختیار داشت و اکنون با استفاده از آن‌، خود روش‌های دیگری برای رمزگشایی پیدا می‌کردند. برخی از این روش‌ها به شرایط زمانی جنگ نیز بستگی داشتند. برای نمونه، انگلیسی‌ها در سال‌های پایانی جنگ دریافتند اپراتورهای خسته آلمانی گاهی کلید تصادفی آغاز هر پیام را نه به شکل تصادفی، که (برای نمونه) با فشردن سه حرف هم‌جوار روی صفحه کلید انیگما انتخاب می‌کردند (مانند QWE)، یا گاهی اپراتور ممکن بود به جای استفاده کردن از کلیدهای تصادفی مختلف برای پیام‌های گوناگون در یک روز، به طور یکسان از یک کلید استفاده کند (که ممکن بود برای نمونه، حروف اول نام نامزد اپراتور نگون‌بخت باشد!).

ترکیب متنوعی از تخصص‌های مختلف که در بلچلی پارک وجود داشت و محیط غیررسمی آن که امکان همکاری آنان را با یکدیگر فراهم می‌کرد، کمک کرد تا در طول جنگ دوم و با  وجود دگرگونی تدریجی انیگما، انگلیسی‌ها همچنان بتوانند بسیاری از کدهای آن را بشکنند، اما آلن تورینگ بود که بزرگ‌ترین ضعف انیگما را دریافت و از آن بهره گرفت. با این کشف تورینگ، رمزگشایی از انیگما حتی در دشوارترین شرایط نیز ممکن شد، به خصوص زمانی که آلمانی‌ها تصمیم گرفتند کلید تصادفی را تنها یک بار در آغاز پیام بفرستند، که به معنی بی‌اثر شدن روش ریفسکی بود. تورینگ در آغاز جنگ از کمبریج به بلچلی آمده ‌بود و در اندیشگاه (think tank) آن جای گرفته‌ بود.
در اینجا متخصصان رمزگشایی روی دشواری‌های تازه یا دشواری‌هایی که ممکن بود در آینده اتفاق بیفتد، کار می‌کردند. تورینگ به اندیشیدن روی این مسئله پرداخت که اگر آلمانی‌ها دگرگونی بزرگی در شیوه استفاده کردن از انیگما بدهند، چگونه می‌توان آن را رمزگشایی کرد. روند جاری در بلچلی پارک بر پایه کار ریفسکی ایجاد شده‌ بود که متکی بر استفاده از کلید تکراری در آغاز هر پیام بود. بریتانیایی‌ها می‌توانستند حدس بزنند که آلمانی‌ها به‌زودی متوجه ناامنی این شیوه می‌شوند و آن را کنار می‌گذارند. یافتن شیوه تازه‌ای برای شکستن کد انیگما که بی‌نیاز از تکرار کلید تصادفی در آغاز پیام باشد، بر عهده تورینگ نهاده شد. برخی از همکاران تورینگ در بلچلی پارک گفته‌اند که او کار کردن روی این مسئله را اساساً به این دلیل انتخاب کرد که دیگران از حل کردنش ناامید بودند و او می‌توانست کل مسئله را برای خودش داشته ‌باشد.
تورینگ ساعت‌های بسیاری را صرف مطالعه کدهای رمزگردانی‌شده پیشین در بلچلی کرد و دریافت گاهی می‌تواند از روی زمان فرستادن پیام و منبع آن، بخشی از متن آن را از روی رشته رمزی‌اش حدس بزند. برای نمونه، می‌دانستند که آلمانی‌ها معمولاً هر روز صبح کمی پس از ساعت ۶، یک گزارش هواشناسی می‌فرستند. پس پیامی که در ساعت شش و پنج دقیقه صبح فرستاده می‌شد، به احتمال بسیار حاوی واژه wetter (واژه آلمانی برای آب و هوا) می‌بود. فرمت رسمی مکاتبه‌های نظامی باعث می‌شد که تورینگ بتواند در چنین پیامی، حتی جای واژه wetter را با اطمینان در پیام رمزگذاری‌شده بیابد. وقتی در یک پیام بتوان بخشی از متن رمزگذاری‌شده را با متن عادی پیام متناظر ساخت (مثلاً kpjdf با wetter)، آن بخش را crib می‌نامند. تورینگ به شکل ریاضی ثابت کرد که دانستن یک crib، مجموعه کلیدهای ممکن برای ماشین رمزگذاری را بسیار محدود می‌کند، به این مفهوم که برای یافتن کلید، باید شمار بسیار کمتری از کلیدهای ممکن را جست‌وجو کرد. اما همچنان برای یافتن کلید باید در میان هزاران کلید، جست‌وجو کرد و یک‌به‌یک آن‌ها را آزمود. برای این کار تورینگ ماشینی طراحی کرد و نام آن را به پیروی از همتای پیشین لهستانی‌اش، Bombe نهاد. ساختن بمب به مهندسی به نام هرولد کین سپرده شد.
تا زمانی که ساختن بمب به پایان برسد، تورینگ در بلچلی به کار کردن روی مسائل دیگر پرداخت و در همین زمان آوازه وی در بلچلی پیچید. یکی از همکارانش در بلچلی به نام پیتر هیلتون، وی را این‌گونه توصیف کرده ‌است: «آلن تورینگ به راستی یک نابغه بود، اما نابغه‌ای مهربان و قابل معاشرت. همیشه می‌خواست وقت بگذارد و ایده‌هایش را برای بقیه توضیح دهد؛ اما یک متخصص کوته‌اندیش نبود و از این روی اندیشه تطبیق‌پذیرش بر گستره وسیعی از دانش‌های دقیق گسترده بود.»به دلیل سرشت بسیار محرمانه پروژه بلچلی پارک، در بیرون از محیط آن کسی نمی‌دانست تورینگ (یا دیگرانی که در آنجا کار می کردند) یک رمزگشا است، چه رسد به این که بدانند او برترین رمزگشای کشورش در آن زمان است. به مادرش گفته بود در گونه‌ای پژوهش نظامی مشغول است و مادرش تنها افسوس می‌خورد که چرا حتی درگیری با کار نظامی نتوانسته آرایش موی فرزند ژولیده‌اش را بهتر کند. اگرچه بلچلی را ارتش اداره می‌کرد، اما هنجارگریزی شخصیت‌های دانشگاهی‌ای مانند تورینگ در محیط آن تحمل می‌شد. تورینگ معمولاً زحمت اصلاح کردن به خود نمی‌داد، ناخن‌هایش آلوده بود و جامه‌اش چروک.
تا پایان سال ۱۹۴۱، پانزده دستگاه بمب مشغول کار بودند. در شرایط خوب، یک ماشین بمب ممکن بود کلید انیگما را یک ساعته بیابد و این برای رمزگشایی از بقیه پیام‌های آن روز کافی بود. اما در عمل دشواری‌های گوناگونی پیش می‌آمد. یک مشکل متداول این بود که جست‌وجو برای یافتن کلید، بر پایه دانستن crib انجام می‌گرفت که خود تنها با حدس زدن انجام می‌شد. تضمینی نبود که یک crib مشخص، حتماً درست باشد و اگر هم بود، تضمینی نبود که حتماً در بخش درست، در مطابقت با رشته پیام اصلی باشد (یعنی امکان جابه‌جایی به اندازه یک یا چند حرف وجود داشت.). البته یک روش مؤثر برای آزمودن جای crib در رشته پیام، مقایسه کردن حرف‌به‌حرف آن با رشته رمزشده بود. همان‌گونه که دیدیم، یک ویژگی انیگما آن است که هیچ گاه یک حرف را به خودش رمزگردانی نمی‌کند. پس اگر در تطبیق دادن یک رشته crib با رشته پیام رمزشده، دو حرف یکسان در جایگاه یکسانی از دو رشته دیده می‌شد (مانند wetter و oeylq) مشخص می‌شد که مکان crib در رشته درست حدس زده نشده‌است.
اطلاعات محرمانه‌ای که از پروژه رمزگشایی انیگما به دست می‌آمد، بخشی از پروژه فراگیرتری با نام رمز اولترا (Ultra) بود، که شامل رمزگشایی از پیام‌های رمزی ارتش‌های ایتالیا و ژاپن نیز می‌شد. این اطلاعات در مجموع کمک زیادی به برتری متفقین در جنگ دوم کرد و یافتن مواضع، زمان‌های عملیات و اطلاعات دیگر بارها باعث شد متفقین دست برتر را در نبرد داشته‌ باشند یا در برابر حمله‌ها آماده باشند.چرچیل که خوب می‌دانست مخفی نگه داشتن توانایی‌های رمزگشایی متفقین چه قدر اهمیت دارد (کتاب او یک بار آلمانی‌ها را به برگرفتن انیگما سوق داده ‌بود و گویا همین درس برای او کافی بود)، دستور داده ‌بود از اطلاعات به‌دست‌آمده به گونه‌ای استفاده شود که بدگمانی آلمانی‌ها و متحدان‌شان را برنیانگیزد. برای نمونه، رمزگشایی از پیام‌های انیگمای نیروی دریایی آلمان بارها باعث شد موقعیت برخی از U-boatها کشف شود. اما حمله کردن به همه آن‌ها عاقلانه نبود. پس در چنین موردهایی، معمولاً نیروهای انگلیس اجازه می‌دادند برخی از U-boatها از حمله‌شان در امان بمانند.
گاهی هم یک هواپیمای شناسایی به محدوده‌ای که یک یا چند U-boat قرار داشتند فرستاده می‌شد و سپس نیروهای رزمی برای شکار کردن U-boatها فرستاده می‌شدند، تا این پندار برای آلمانی‌ها پیدا شود که از بدشانسی مورد شناسایی تصادفی هوایی قرار گرفته‌اند. البته گاهی هم کار از دست انگلیسی‌ها در می‌رفت. در یک مورد، کدهای انیگما موقعیت ۹ کشتی ترابری و سوخت‌رسان آلمانی را فاش کرد. اما برای احتیاط، تنها مختصات ۷ کشتی به نیروها داده شد که آن‌ها را با موفقیت غرق کردند، اما ناوچه‌های انگلیسی تصادفاً به دو کشتی دیگر هم برخوردند و آن‌ها را هم غرق کردند! این رخداد بدگمانی آلمانی‌ها را برانگیخت و دستور یک بررسی داده شد. اما در گزارش نهایی علت‌های ممکن برای این رخداد، بدشانسی یا نفوذ یک جاسوس انگلیسی دانسته شد.
احتمال شکسته شدن کد انیگما ظاهراً دور از تصور آلمانی‌ها بود و مدارک تاریخی هم نشانی از این که آن‌ها به شکسته شدن کد انیگما در طول جنگ پی برده باشند، به دست نمی‌دهد. تردیدی نیست که برتری اطلاعاتی متفقین از راه خواندن کدهای انیگما، کمک فراوانی به کوتاه‌تر شدن جنگ کرد، همچنان که دشوار می‌توان تصور کرد شبه جزیره انگلیس می‌توانست بدون رمزگشایی انیگما، از حمله‌ U-boatها به خط‌های ترابری کالا جان سالم به در برده و در جنگ تاب آورد.
پس از جنگ
اگر می‌توانید مکاتبه‌های دشمن‌تان را رمزگشایی کنید و بخوانید، احتمالاً نمی‌خواهید آن‌ها از این توانایی شما باخبر شوند. پروژه بلچلی پارک با پایان جنگ عملاً پایان یافت. چرچیل دستور داد ماشین‌های بمب اوراق شوند، تا حدی که هیچ قطعه‌ای از آن، بزرگ‌تر از اندازه بازوی یک انسان نباشد. وی همچنین دستور داد همه دستاوردهای بلچلی پارک برای همیشه محرمانه بماند. البته توانایی رمزگشایی انیگما بازنشسته نشد. در واقع، انگلیسی‌ها خود چندین دستگاه انیگمای به دست آمده از آلمانی‌ها را به مستعمره‌های‌شان دادند تا دولت‌های آن‌ها (به پندار امن بودن انیگما) از آن برای مکاتبه‌های خود استفاده کنند! انگلیس هیچ کوششی برای تغییر دادن این پندار نکرد و تا سال‌ها به مکاتبه‌های آنان گوش می‌داد.

در اوایل دهه ۱۹۷۰، کاپیتان وینتر‌بات‌هام (F.W. Winterbotham) که در زمان جنگ مسئول توزیع اطلاعات به دست‌آمده از پروژه اولترا بود، از دولت انگلیس خواست تا اجازه بازگویی تاریخ پروژه به او داده شود، چرا‌که تا آن زمان دیگر هیچ کشوری از انیگما استفاده نمی‌کرد و مخفی نگه داشتن این اطلاعات دیگر لزوم یا سودی نداشت. این اجازه (با بی‌میلی) صادر شد و وی در سال ۱۹۷۴ کتابی با عنوان The Ultra Secret در این زمینه منتشر کرد.تا این زمان، آلن تورینگ تنها به عنوان ریاضی‌دانی برجسته و مؤثر در پیدایش علوم کامپیوتر و ساختن نخستین ماشین‌های حساب‌گر دیجیتال شناخته می‌شد و از آن پس بود که وی به عنوان بزرگ‌ترین رمزگشای بریتانیا در جنگ دوم و یک قهرمان ملی شناخته شد. البته چنان که می‌دانیم، او دیگر زنده نبود تا مورد قدردانی قرار گیرد (و چه بسا که اگر هم زنده بود، چندان اهمیتی به هیاهوی همگانی نمی‌داد). دو دهه پیش‌تر، سیبی زهرآلود به زندگی کوتاه و پربار وی پایان داده‌ بود!
آلن‌تورینگ ماشین قابل حملی را ابداع کرد که دلیله (Delilah) نامیده می‌شد. این ماشین با استفاده از شیوه‌ای که محاسبات ماجولار (Modular Arithmetic) نامیده می‌شود،پیام‌های صوتی را رمزنگاری می‌کرد.

کلمات کلیدی: آلن‌تورینگ, پدر علم هوش مصنوعی, رمز گشایی انیگما, پیدایش علوم کامپیوتر

منبع: اینیگما ماشین رمز نگار یآلمان نازی 

        ویکی پیدیا

به اشتراک بگذارید
برچسب ها

دانلود و توضیحات ...

  • نویسنده : حسن کریمی
  • منبع : آغازه
رمز فایل هاwww.aghazeh.com

بدون دیدگاه

دیدگاه شما

نظر شما